شما چگونه وام میگیرید؟؟؟؟ | ... |
دوشنبه ۸ اردیبهشت:
از مرکز استان، به ما زنگ زده شد، وام میخواهید؟
ما هم از خدا خواسته، بله ای گفتیم.
سه شنبه ۱۶ اردیبهشت:
قرعه کشی انجام شد، اسامی اعلام شد.
فرمودند: اسامی به بانکها ارسال شده. از شنبه بروید بانک.
شنبه ۲۰ اردیبهشت:
به بانک رفتیم…
از بانک فرمودن اسامی نیامده است و احتمالاً چند روز طول بکشد.
(بعدها فهمیدیم اسامی دست بانکها بود اما ادا در می آوردند… چون لابدددد کارشان زیاد بود)
شنبه ۳ خرداد:
باز هم از بانک محترم فرمودند: اسامی نیامده است.
(در حالی که از مرکز استان، میفرمودند: اسامی چند روزی است که فرستاده شده است.)
سه شنبه ۱۳ خرداد:
به بانک رفتیم…
باز هم از بانک اعلام کردند: اسامی نیامده است.
از ما اصرار، از آنها انکار.
سخنان مسئولین مرکز استان را منتقل کرده و دوباره اسامی اعلامی را نشانشان دادیم…
بعد از کلی تفکر، بالاخره گفتند: باشد مدارک را بیاورید ببینیم چه میشود…
ما زرنگ تر از آنها بودیم، مدارکی که قبلا مرکز استان گفته بود، و در دستمان بود، را تحویل دادیم.
دوشنبه ۱۹ خرداد:
به بانک رفتیم…
برای نتیجه استعلام رفتیم.
کارمندی فرمود:” معاون شعبه، در حال صبحانه خوردن است. پنج دقیقه بعد میآید.”
۵دقیقه شد۱۰دقیقه، شد۱۵دقیقه، شد۲۰دقیقه. داشت میشد۲۵دقیقه که بالاخره آقای معاون تشریف فرما شدند. (البته از زمان حضور بنده،۲۵دقیقه شد، زودتر برای صبحانه خوردن رفته بودند چون افراد زیادی آنجا منتظر بودند از چندین پیرزن، پیرمرد بگیر تا چند جوان…)
بالاخره زحمت کشیدن و پنجشنبه صبح برایمان وقت تعیین کردند.
پنجشنبه ۲۲ خرداد:
به بانک رفتیم…
از ۸:۳۰صبح در بانک بودیم، ولی فرمودند:"سامانه کار نمیکند.”
نشستیم، و نشستیم با ضامنی که از کله سحر بیدارش کرده بودم تا امروز مزاحم صبحانه خوردن جناب معاون نشویم.
سامانه کار نکرد تا این که ساعت شد۱۰، بالاخره معاون محترم، فرمودند: شما بروید خانه، بعد از درست شدن سامانه، تاساعت۱۲، خبرتان میکنم.
خبری نشد که نشد….
شنبه ۲۴ خرداد:
به بانک رفتیم…
از صبح زود در بانک حاضر بودیم؛ معاون محترم نبود؛ کارمند دیگری گفتند:” ایشان، امروز و فردا در مرخصی هستند.”
خارج شدیم، بعد گفتیم برگردیم از رئیس بپرسیم.
از رئیس پرسیدیم. گفتند: “معاون نیست؛ فردا دوباره سر بزنید. بیایید بپرسید.”
خب، جناب رئیس حق دارند، ارباب رجوع؛ یک مشت بیکارند و علاف تشریف دارند که هر روز باید از کار و زندگیشان بزنن و در این وضعیت بیماری، هر روز بیایند بانک تا اگر کارمندی باشد، مرخصی نرفته باشد، درحال صبحانه خوردن نباشد، سامانه کار کند و ….. و حالا این کارمندان اگر تمایلی داشته باشند، کار مردم را راه بیندازند.
خب شما جواب بدهید، اول از همه به جای کارمند در مرخصی کارهایش را چه کسی انجام میدهد؟
زیاد زحمت نکشید، جناب رئیس فرمودند: “کارمند هم باشد، سامانه کار نمیکند.”
یعنی از پنجشنبه تا شنبه سامانه خرابه؟؟؟؟
حالا منتظریم ببینیم این سامانه سامانه که میگویند، چه کار خاصی انجام خواهد داد؟؟؟؟
دوشنبه ۲۶ خرداد:
به بانک رفتیم…
از صبح زود، پدرم رفت و کار کردن سامانه را پرسید. افاضه فرمودند: “بله، زودتر بیایند. دیروز هم چندین و چند بار باهاشان تماس گرفتیم.”
(((در حالی که فقط یک تماس بی پاسخ داشتم که ساعت۱۲:۴۵دقیقه زنگ زده اند، حالا تا آماده شویم، برسیم بانک، ساعت شده نزدیک ۱۳:۳۰و خودتان بهتر میدانید کرکرههای بانک را نگهبان زودتر میبندد، و باز هم دست از پا درازتر برمی گشتیم. هرچند ما حیا نداشتیم و بعد از تماس بیپاسخ، زنگ زدیم و مثل دفعاتِ بسیارِ قبلی، پاسخی دریافت نشد.)))
بماند….
بالاخره شال و کلاه کرده و زودتر در بانک حاضر شدیم،
و منتظر سامانهایم…
ولی خبری از سامانه نبود، چند صفحه برگه کاغذ را امضا کردیم،((خب وقتی سامانهایی نیست، این برگه ها را همان پنجشنبه میدادید، چرا خوشتان میآید از اذیت کردن مردم ؟؟؟؟))
خلاصه برگههای امضاء شده را که تحویل دادیم، و داشتیم نفس راحتی میکشیدیم و فکر کردیم هفت خوان رستم تمام شده، فرمودند:"چک بدهید.”
حالا چک از کجا بیاوریم؟
بنظرتان چرا از اول نفرمودند؟
خُب فرض بگیریم از اول فرمودهاند و ما کوتاهی کردهایم، در چندین دفعه قبلی که آمدیم و پرونده را باز و بسته می فرمودند چرا نگفتند، فلانی پروندهات ناقص است، چک ندارید؟
خُب دوباره فرض بگیریم، یادشان رفته، اول صبح که پدر رفته بود برای پرسش، وقتی که گفتند: زودتر بیایید، میگفتند: یک برگه چک هم همراهشان باشد…
خُب نباید تعجبی کرد، ایشان معاون همان رییس هستند که ارباب رجوع را بیکار و علاف میداند و لابد اعتقاد دارد، مردم هر زمان و هر چند دفعه که ما گفتیم و اراده کردیم باید بروند و بیایند.
و گور بابای این همه تاکیدی که میشود در خانه بمانید در این ایام کرونا.
۲۶ خرداد:
به بانک رفتیم…
بعد از کلی تماس و پیدا کردن چک….
همان روز دوباره برگشتیم بانک، دیگر شمارش روزهای مراجعه، از دستم در رفته( یادتان که نرفته، فقط و فقط برای ۵ میلیون تومان وام)
خب، دوباره میخواستیم نفس راحتی بکشیم و منتظر واریز وام باشیم که انگار به ما نیامده،
جناب معاون، پرونده تکمیل شده را تقدیممان کرد و فرمود: “ببرید مرکز استان….”
در حالی که چند هفته قبلتر، روزهایی که ما درگیر آمدن یا نیامدن اسامی با معاون و رئیس بانک مربوطه بودیم، از مرکز استان و سایر شهرستانهای استان، وام را گرفته و لابد تا الان، به زخمی از زندگیشان زدهاند….. ولی ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.
راستی… برایم سوال است: برای وام های چند صد میلیاردی، حتماً آقایانِ وام گیرندهی بیچاره، بسیار لاغر شده اند و یه تکه استخوان شدهاند، چون ما برای وام ۵میلیون تومانی نزدیک ده بار مراجعه کردهایم، ایشان لابد؛ چند صد یا شاید چندین هزار بار،… از اتاق فرمان اشاره میفرمایند: به میلیون هم مراجعهشان طول کشیده، خلاصه خودتان میتوانید این معادله را حل کنید.
ولی کوتاه میآییم و میگوییم: الله اعلم….
راستی تا یادم نرفته، بنظرتون این آقایون کارمندِ بانک، برای خانواده، فامیل، آشنایان وووو رفقایشان هم هفت خوان رستم را بدین شکل ناجوانمردانه که برای ارباب رجوع اجرا میکنند، به اجرا در میآورند؟؟؟؟؟
و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…
[چهارشنبه 1399-03-28] [ 08:31:00 ب.ظ ]
|