امسال، اتفاقات بسیاری باعث شد فاصله‌های چند روزه و گاه چند ماهه، از خوانش و تورق کتاب، برایم حاصل شود.

 اتفاقات امسال گاه ضروری بود، گاه کم فایده، گاه بین الامرین.

خوان پایان‌نامه، دوره‌های مختلفِ گاه شیرینِ جذاب و گاه حوصله بَر، آشنایی و مراوده‌ی بیشتر با افرادی که باعث ویرایش برخی دیگر خواهند شد در سال‌های آتی، تجربه‌ی کسب و کارهای جدید، آزمون‌های آینده‌سازِ پر استرس و گاه‌ بی‌نتیجه، … .

مجموعِ امسالم را رقم زدند.

القصه؛ نیم دانگ پیونگ یانگ آخرین خوانشِ کتابی‌ام بود برای امسال کرونایی.

کتابی به قلم رضا امیرخانی و شامل دو سفرش به سرزمین عجیب و مرموز جمهوری دموکراتیک خلق کره.

 در سفر اول که ديداری رسمی بوده، به عنوان مستندنگار با تيم همراه می‌شود و همان‌جا  در ملاقات اتفاقی با مقام ارشد حزب كارگران، زمینه سازی سفر دومش را انجام می‌دهد و چند ماه بعد دوباره به كره شمالی می‌رود. 

این سفرنامه با متن روان و شیرینی خاصی، به نگارش درآمده و می‌توان نگاهی از روی اعتدلال و بدون جانب‌گیری خاصی به کره شمالی، برای خواننده‌ی کتاب به ارمغان بیاورد.

✏?برشی از کتاب:

《به من اگر بود فتوا می‌دادم که هر ایرانی

 موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، 

با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند،

 ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آن‌ها را به خانه‌ی خود دعوت کند… 

و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی.

 یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده می‌شناخت در جهان که در تحریمی‌ترین شرایط پول‌ش را در پاکت برای‌ش می‌فرستاد و

 هر چوپان با سه چوب‌دار آن‌طرف مرز رفاقت می‌کرد و واکسن دامی را با علوفه طاق می‌زد و 

هر دانش‌جو با سه استاد و دانش‌جو و این یعنی…

 و این یعنی بی اثر کردن هر تحریمی…

این فرهنگ می‌خواست

و امنیتی باهوش می‌خواست

و دولت غیر تمامیت‌خواه می‌خواست

و مهم‌تر از همه، اعتماد به مردم می‌خواست….》

موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...