تربیت | ... |
آخرین روز کاری ام بود؛ تصمیم گرفتم از کلاس ششمی ها که آخرین سالی بود که باهم بودیم، خداحافظی و طلب حلالیت کنم.
کلاس به کلاس به آن ها سر زدم؛ باورم نمی شد اما سر کلاس آخر؛ به سختی بغضم را فروخوردم و سریع به دفتر برگشتم.
مدتی گذشت… شنیدم بچه ها حتی آن هایی که خیلی مغرور بودند و اوایل سال، ارتباط با آنها بسیارسخت بود و مدتی زمان برد تا با محبت کردن و سایر روش ها؛ ارتباط بگیرم تا حرف دل خود را جایی دیگر نبرند؛ گریه سوزناک جدایی سر می دهند.
سریع سراغشان رفتم تا آرام کنم، چرا که اگر دیر می جنبیدم؛ ناظمی که تحمل این چیزها را ندارد و بچه ها با دیدنش استرس می گیرند، با عصبانیت سراغشان می رفت.
بعد از آرام کردن، قول دادم سر امتحان آخر، دوباره سراغی از آن ها بگیرم.
مدت کمی نبود، همین سال آخر را که حساب کنی، 8ماه پا به پایشان راه رفتم، با خنده آن ها خندیدم، در زمان ناراحتی و استرس، در کنارشان بودم.
هر چند که زیاد شنیدم آن ها را لوس میکنی، زیاد حسابشان نکن، پر رویشان نکن؛ ولی بچه بودند و جز محبت و بها دادن و محرم راز بودن، چیزی نمی خواستند.
گرچه اوایل از برخی کارهایشان ناراحت بودم ولی این صحبت عزیزی آرامم می کرد.
میگفت:مشکل ما در تربیت این است که دنبال نتیجه آنی هستیم؛ باید وظیفه خود را در حال حاضر انجام دهیم ولی مشاهده نتیجه شاید سالها طول بکشد.
و من دلخوش به این سخن، منتظرم تا نتایج بلند بالا را سال های بعد نظاره گر باشم.
سلام دوست عزیز واقعا همین طوره، خدا حفظتون کنه و ان شاالله در مسیر تبلیغ باقی بمونیدقدر این لحظات رو دونستن خیلی خوبه .
http://kalaemelli.kowsarblog.ir/
سلام علیکم..
برا تبلیغ مدرسه میرفتید؟؟
سلام علیکم..
بله برای تبلیغ به مدرسه، در قالب طرحی بنام “طرح امین” می روم.
سلام زندگی شهید والا مقام محمدعلی رحیمی را بخوانید و یا تصویری آن را ببینید. نگاه بلند وی عالی است.دیدن و خانودنش خالی از لطف نیست. دیروز شبکه افق هم مستند ابوذرها نمیمیرند از شبکه افق پخش شد.
با سلام و احترام
مطلب شما در قسمت مطالب منتخب درج گردید.
موفق باشید
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1397-04-19] [ 07:35:00 ب.ظ ]
|