وقتی ماه ها برای یک روز برنامه ریزی می کنی تا به یکی از  شادترین روزهای عمرت تبدیل شود و خاطرات جالب و فراموش نشدنی برایت ثبت شود، روزی که می خواهی به دور از دغدغه ها و دل مشغولی های روز مره، در کنار فردی که دوستی و صمیمیت را برایت معنا کرد و تبدیل به یکی از بهترین دوستانت شد؛ قرار بگیری?، اما به خاطر برنامه ریزی های نادرست عده ای، آن گونه که تو می خواهی پیش نمی رود.?
دو راه بیشتر نداری: ?

یا آن روز باید بنشینی زانوی غم بغل بگیری.?
یا راه دوم را -که هرچند انتخابش روی کاغذ آسان ولی در واقعیت سخت است.-باید انتخاب کنی و نگذاری آن روز برایت تلخ تمام شود.
بالاخره تصمیم می گیری عینک بدبینی را در آورده و شست و شو دهی و با نگاه تازه اطراف را برانداز کنی.
شاید حکمت این بود که آن روز را در کنار ۳۰نفر از دانش آموزان کلاس ششم، سپری کنی و دخترکانی که تازه قدم در سن نوجوانی گذاشته اند و غرق در خود و حرف ها و حساسیت های این دوران هستند، را دور خود جمع کنی و یک ورزش دسته جمعی انجام دهی تا هم حال دلِ خودت تغییر کند و هم ببینی نوجوانانی که بمدت هرچند کمتر از ۱ساعت، خنده هایی از ته دل سر بدهند و بعد از اتمام بازی برای تشکر کنارت حاضر شوند و بگویند:"خانم امروز به ما خیلی خوش گذشت."?

 همین جمله کوتاه و نگاه های سرشار از سپاسگذاری بهترین جایگزین برای برنامه ریزی هایی امروزم بود.?
بالاخره امروز که روز اشک ها و لبخند ها برایم بود،تمام شد. لحظه ایی  که غرق در احساسات، سیل اشک هایم روان بود، خدا به گونه ای راهنمایی ام کرد که لبخند بر لبانم جاری شد.?
و چقدر برایم زنده تر شدند، صحبت های استادی که در یکی از بهترین دوره ها، افتخار شاگردی اش برایم نصیب شد و حرف های جالب و نابی از ایشان شنیدم و تلاش نمودم تا توصیه هایش آویزه ی گوشم گردد.

چه خوب می گفتند:” وقتی در کنار فامیل هایتان هستید مثلا دختر خاله یا دختر عموی نوجوانتان، شب و روز آن ها را امر و نهی می کنید؟ چرا هنگام مواجهه با مردم عادی و دانش آموزان تلاش می کنید فقط و فقط برای آن ها منبر رفته و امر ونهی کنید؟”

 استاد تاکید داشتند:” یکی از بهترین شیوه های تبلیغ، خصوصا برای کودکان و نوجوانان، همدلی با آنان است و حضور در کنار بهترین لحظاتشان.
کسی منکر نیست که زنگ های ورزش، محبوب ترین ساعات برای دانش آموزان خصوصا برای انجام ورزش های گروهی است.
پس ایها الطلاب لازم نیست همین که برای تبلیغ، به مکانی قدم نهادیم، نرسیده افعال منفی استفاده کنیم و همیشه بگوییم نکن، نرو،… و بدتر بجای جذب؛ دفع ایجاد کنیم.?
می توانیم بهترین استفاده را از این راه هموار شده و فرصت هرچند کم برای طلاب، نهایت استفاده را بکنیم.☺
بعد از مرحله ی جذب، وقتی با ما همراه شدند، صحبت های تبلیغی مان را به گوششان برسانیم.
شاید اصلا رسالت تو این باشد که  به دانش آموزان این مرز و بوم برسانی:
اسلام با ورزش و تفریح در قالب چارچوب مخالف نیست، طلبه هم از ورزش سر در می آورد… .
کم ترین تاثیرش این است تا اگر فردی، فردا پس فردا این شبهه به گوشِ کودک، نوجوان امروز و جوان و زن آینده رسانید که اسلام به کلی مخالف شادی، نشاط، ورزش است، حداقل یک مثال نقض در ذهنش دارد چرا که بطور عملی نماینده و مبلغ اسلام و طلبه ای را دیده که پابه پایشان و حتی بیشتر از آن ها ورزش کرده و با خنده هایشان، از ته دل همراهی کرده است.

موضوعات: شاه پرک نوشت, شاه پرک و مدرسه  لینک ثابت