​#شاه_پرک_نوشت  از وقتی یادم می آید؛ می نوشتم، اما نه در حد #تولیدی و #به_قلم_خودم. فقط در حد نوشتن از روزمرگی ها و خاطرات روزانه. ?  ره آوردش، چندین چند دفترچه که مخفی میکردم تا کسی خاطراتم را نخواند، اما از تیررسِ دیدگانِ برادرانم در امان نمی ماند و پیدا میکردند و با صدای بلند چند خاطره را می خواندند ? و من چقدر خجالت می کشیدم.? و این اتفاق بارها تکرار می شد. ?  تا اینکه روزگار سپری شد و عشقم به نوشتن بیشتر گردید ولی نمیدانستم از چه بنویسم، برای چه بنویسم. بخاطر چه کسی بنویسم. فقط این را میدانستم که باید بنویسم. بخاطر حالِ دل خودم هم که شده بود به این نوشتن نیاز داشتم. ?  در گذر زمان با دوستان نویسنده کوثرنتی آشنا شدم. با تشویق دوستان، بارها نوشتم و خط خطی کردم… ?  بعد از نوشتن، مشکل دیگری که برایم پیدا شد، جرائت نداشتن برای ارائه نوشته ها بود، که باز هم دوستان، تنهایم نگذاشتند و کمک کردند تا بر این ترسم هم فایق بیایم و کم کم نوشته ها را برای بررسی فرستادم. ? حالا که چند نوشته ی دست و پا شکسته دارم، نمی دانم چرا ولی حسی شبیه حس مادرانه به آن ها دارم.? مثل بچه های نداشته ام، دوستشان دارم. ?  هر روز که از سختی روزگار به تنگ می آیم، به نوشته هایم سر می زنم و بارها بارها، آن ها را می خوانم. و چند برابرِ حسِ لذت بخشِ بعدِ نوشتن، بعد از خواندنِ نوشته ها، سراغم می آید. ?  دوباره به کمکِ دوستانِ نویسندهِ کوثرنتی نیاز دارم تا به نوشته هایم‌ رنگ و لعابی بدهم برای بهتر دیدن، بهتر شنیدن، بهتر بازگو کردن و بهتر زندگی کردن. و خلاصه کلام.. #روز_قلم مبارک باد بر تمام دوستانی که در #نهضت_تولید_محتوا فعالن و بارها و بارها از #تولیدی ذهن و قلم هایشان، استفاده ها برده ایم. قلم هایتان نویسا باد دوستان. #نون_والقلم_و_ما_یسطرون

موضوعات: شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک  لینک ثابت