يادت باشد

كتاب هايي كه در تابستان مطالعه كرده بودم را مرور مي كردم كه ديدم اي دل غافل تابستان تمام شده و يكي از كتاب ها را اينجا ذكر نكرده ام، چون اگر يادتان باشد اولِ سالي قول داده بودم كه به تلافي سال قبل، با سرعت جت حركت كنم و كتاب هاي بيشتري مطالعه كنم و شما هم بايد شاهد باشيد.

بيشتر كه فكر كردم، يادم آمد بخاطر خرابي گوشي و در دسترس نبودن عكس ها، اين معرفي به فراموش سپرده شد.

آري دقيقا اواسط تابستان بود كه تازه شروع به خواندن كتاب كرده بودم كه مسافرت دو روزه پيش آمد و اين كتاب از بس برايم جذاب بود، همراه خودم به سفر بردم و در سفر، خواندنش تمام شد.

و اين كتابي نبود مگر كتاب يادت باشد كه خاطراتِ شهيد مدافع حرم، حميد سياهكالي مرادي، به روايت همسرِ شهيد كه با زبان ساده و روان توسط آقاي رسول ملامحسني به رشته تحرير در آمده است.

شهيدي كه دومين شهيد مدافع حرم استان قزوين است.

شهيد پاييزي كه در پاييز 89زائر كربلا شد، پاييز91 عقد كرد، پاييز 92ازدواج كرد و پاييز 94به شهادت رسيد.

(شايد حكمت فراموشي معرفي اين كتاب، اين بود كه در پاييز معرفي كنم.)

به اين كتاب، عاشقانه ترين كتاب مدافع حرم، لقب داده اند.

اين كتاب را با بغض شديد و گريه به پايان رساندم.

نكته هاي جالبي را مي توان در اين كتاب يافت و براي همه خصوصا جوانان، خواندنش لازم است و با خيال راحت مي توان به عزيزان و دوستان هديه داد.

در ادامه ماجرایی که رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری از کتاب یادت باشد تعریف کردند؛ را مي آورم: «یک کتابی تازه خوانده‌ام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان -زن و شوهر- متولّدین دهه‌ی ۷۰، می‌نشینند برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به ‌نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی‌شان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به‌ خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) میشود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر -به خانمش- میگوید که گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ی زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقت‌های درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید «آقا! به یک گل بهار نمیشود»؛ نه، بحث یک گل نیست؛ زیاد هستند از این قبیل. این دو -زن و شوهری که عرض کردم- هر دو دانشجو بودند که البتّه آن پسر هم بعد میرود شهید میشود؛ جزو شهدای گران‌قدر دفاع از حریم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) است. وضعیّت این‌جوری است.»۱۳۹۷/۰۶/۱۵

موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...