به وقتِ انگیزه | ... |
چند ماهی است نمینویسم، اصلا وقتش را ندارم، کلی کار سرم ریخته بود، هر چند در ذهنم کلی خطخطی کرده ام.
اما وقتی به پیشنهادِ پدر یکی از نوشتههایم را سرِ کلاس نگارش خواندم دلم برای نوشتن تنگ شد، دلم پر کشید برای نوشتن.
خلاصه وقتی که برای اولین بار در گفتگوی صوتی بعد از اینکه همهی دانشآموزان، انشاءهای خود را خواندند و ده دقیقه از وقت کلاس مانده بود؛ دل به دریا زدم و خواندم.
ابتدا به دانشآموزانم نگفتم نوشتهی خودم است.
فقط گفتم منتظر نظراتِ شما هستم.
دخترها خیلی خوششان آمده بود.
آخر کاری وقتی گفتم: این هم نوشتهی من در مورد کریم آلِ طه، دوست داشتم همان لحظه دَر بروم. خجالت میکشیدم.
انگار به دانشآموزان شُک وارد شده بود.
یکی یکی سوال میپرسیدن:
_خانم، نوشته خودتان است؟ _خانم، واقعا؟ .….
وقتی که تایید دوبارهی مرا دیدند، ذوقزدگی چشمانشان از صدای شادشان مشخص بود.
و دلم غنج رفت برای نوشتن و حسِ شیرینِ بعدش…..
امیدوارم این جلسه،
انگیزهای مجدد باشد برای نوشتنِ خودم و
دخترها هم عاشق نوشتن شوند.
[یکشنبه 1400-12-22] [ 06:34:00 ب.ظ ]
|