شاه پرک






به وقتِ انگیزه ...

 چند ماهی است نمی‌نویسم، اصلا وقتش را ندارم، کلی کار سرم ریخته بود، هر چند در ذهنم کلی خط‌خطی کرده ام.

 

اما وقتی به پیشنهادِ پدر یکی از نوشته‌هایم را سرِ کلاس نگارش خواندم دلم برای نوشتن تنگ شد، دلم پر کشید برای نوشتن.

 

خلاصه وقتی که برای اولین بار در گفتگوی صوتی بعد از اینکه همه‌ی دانش‌آموزان، انشاءهای خود را خواندند و ده دقیقه از وقت کلاس مانده بود؛ دل به دریا زدم و خواندم.

 

 ابتدا به دانش‌آموزان‌م نگفتم نوشته‌ی خودم است.

 

فقط گفتم منتظر نظراتِ شما هستم.

 

 دخترها خیلی خوششان آمده بود.

 

 آخر کاری وقتی گفتم: این هم نوشته‌ی من در مورد کریم آلِ طه، دوست داشتم همان لحظه دَر بروم. خجالت می‌کشیدم.

 

 انگار به دانش‌آموزان شُک وارد شده بود.

 

یکی یکی سوال می‌پرسیدن:

 

_خانم، نوشته خودتان است؟ _خانم، واقعا؟ .‌‌‌‌‌….

 

وقتی که تایید دوباره‌ی مرا دیدند، ذوق‌زدگی چشمان‌شان از صدای شادشان مشخص بود.

 

و دلم غنج رفت برای نوشتن و حسِ شیرینِ بعدش…..

 

 امیدوارم این جلسه،

 

 انگیزه‌ای مجدد باشد برای نوشتنِ خودم و 

 

دخترها هم عاشق نوشتن شوند. 

 

 

موضوعات: شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک, شاه پرک و مدرسه  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-12-22] [ 06:34:00 ب.ظ ]

خودت باش دختر ...
خودت باش دختر

اولین کتابی که به صورتِ صوتی خواندم یا درست‌تر بگویم: گوش دادم، کتاب “خودت باش دختر” اثر ریچل هالیس، با ترجمه: هدیه جامعی. با صدای: معصومه عزیز محمدی. که از اپلیکیشن کتابراه تهیه نمودم، بود.

در این کتاب به یکی از دلایلِ این همه نا‌آرامی‌هایی  که گریبانِ جامعه را گرفته و دور و اطرافمان در آن بی‌تاثیر نبوده، خوب اشاره می‌کند.

“در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که می‌گوید یا باید همه چیز داشته باشی یا هیچ چیز نیستی.

بنابراین هر فردی با خودش می‌گوید: من یا باید بی‌عیب و نقض به نظر برسم، و بی عیب و نقص رفتار کنم و این حرف را بزنم یا اینکه شکست را قبول کنم.

دست از تلاش برداشته‌ایم…

همیشه احساس می‌کنیم عقب هستیم و شکست خورده‌ایم..

زندگی نباید به‌معنای زنده ماندن باشد بلکه به معنای زندگی کردن باشد.”

این کتاب با اینکه مطالبِ خوب و تاثیرگذار بسیاری دارد ولی خالی از عیب و نقص نیست و مطالبی دارد که فرهنگِ ما، آن‌را نمی‌پذیرد، اما با این وجود ارزش حداقل یکبار خوانش را دارد. 

با مطالعه‌ی این کتاب، متوجه خواهیم شد که یک‌سری دغدغه‌ها، مسائل و مشکلاتی که گریبان‌گیر خانم‌هاست، محدود به خودمان، شهرمان، کشورمان نیست و جهانی است و این خود حسِ خوبی به آدمی می‌دهد که تنها خودت نیست که با این‌ مشکلات و مسائل دست و پنجه نرم می‌کنی.

این کتاب، یکی از کتاب‌های انگیزشیِ جالب و لذت بخش بود و بنظرم نیاز است که هر بانویی یکبار به مطالعه‌ی آن بپردازد.

موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت  لینک ثابت
[شنبه 1399-03-31] [ 06:30:00 ب.ظ ]

انگيزه ...
انگيزه

از تدریس به بچه های فامیل شروع شد، بخاطر رضایت حاصله، دوستان آن ها هم اضافه گردید و چندین سال است که بخاطر زکات علم، دانش آموزان زیادی را رایگان، راهی جلسه ی امتحان کرده ام. ☺ این تدریس شامل دروس مرتبط دبیرستانم(فیزیک، شیمی، ریاضی،..)، دروس غیرمرتبط دبیرستان و مرتبط حوزه(فلسفه، منطق، عربی) در تمامی مقاطع ابتدایی، متوسطه و دانشگاه می باشد. ? با واسطه یکی از این دانش آموزان، با خانمی55ساله آشنا شده ام که برای تاسیس مهد کودکی، توفیق اجباری پیداکرده برای ادامه تحصیل آن هم در مقطع کارشناسی. ?

روز اولی که برای تدریس به ایشان پیشنهاد گرفتم، دل نگرانی خاصی پیدا کردم که خدایا چگونه با کسی که بیش از30سال است از تحصیل دور مانده، تمرین نمایم. ? بالاخره به خانه شان رسیدم. بماند که چقدر حیاط خانه اش بزرگ، باصفا، دلچسب و سرسبز بود. ?? راهنمایی شدم به داخل خانه. شروع کردم به تدریس آن هم با زبان روزه. ? اراده و جدیتی وافری که در ایشان بود و در شاگردانِ قبلیِ بسیار کم سن و سال تر، کم تر دیده بودم، مرا هم سر شوق می آورد و انرژی زا بود و برای ادامه کار با ایشان ترغیبم میکرد. ? تنها حسرتش که مدام تکرار می کرد، این بود چرا فرصت سوزی کرده ام و قدر دان نعمت هایم نبوده ام و در زمان مناسب، ادامه تحصیل نداده ام. ? بعد از 2و نیم ساعت، موقع خروج، شاهد لبخند رضایت بر لبان این دانشجوی سن بالایِ شناسنامه ای بودم که به جِد، پیگیر ادامه جلسات بود. ☺

در راه با خود می اندیشیدم که چرا در برخی نوجوانان این چنین انگیزه ای را نمی بینم؟ ? بیشتر که فکر می کنم، شاید یکی از علت هایش این باشد که تا نعمتی را از دست نداده ایم،شکرگذارش نیستیم. ? علت دیگری که به ذهنم آمد: نداشتن انگیزه لازم هست. ? و متاسفانه چندین دلایل ریز و درشت دیگر…

پ.ن1: بعد از دیدن حیاط به آن بزرگی که ماشاءالله یک سرش در یک کوچه و سر دیگر در کوچه دیگر بود، و بزرگتر از یک مدرسه بزرگ،با اجازه ی شما دوستان، آرزو کردم خدایا به من هم از خزانه غیبت، این چنین حیاط باصفایی مرحمت بفرما.(بلند بگو آمین) ?

پ.ن2:هرچند حیا کردم ? از کل حیاطشان عکسی بگیرم، آمااااا از گل های حیاط، عکسی به اشتراک میگذارم تا بی نصیب نمانید ? .

 

ادامه »

موضوعات: تصاوير, شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-03-08] [ 10:37:00 ب.ظ ]