|
شاه پرک
|
|
|
|
ماه دوم قرنطینه خانگی هم تمام شد.
در تصور هیچ کداممان، نمیگنجید که روزگاری اینگونه را تجربه خواهیم کرد.
روزگاری که محروم خواهیم شد از نعمتهایی که دیگر حق مسلممان محسوب میشد و از بس به آنها خو گرفته و عادت کرده بودیم، برایمان عادی شده بود.
حق داشتیم وقتی کسی این روزگار را برایمان پیشبینی میکرد، باور نکنیم و به سخره بگیریمش.
مگر میشود محروم شد از آرام گرفتن کنج صحنِ گوهر شادِ امام مهربانمان.
مگر میشود محروم شد از ساعتها صحبت با حضرتِ خواهر، در نزدیکترینِ گوشهی دنجِ ضریحشان، با نگاهِ زیرچشمی و اشک هایِ زیرِ چادرمان تا راحتِ راحت، دردِ دل کنیم.
مگر میشود تولدِ اماممان بیاید و جمکران نباشیم….
مگر میشود محروم شد از در آغوش گرفتنِ عزیزانمان.
مگر می شود….
و کلی مگر میشود هایی که شدند…
شاید این شدنها جوابِ ناشکریهایمان بود…
شاید جوابِ دوزِ بالایِ نق زدنهایمان بود….
شاید شاید…
نمیدانم کدام شاید یا شایدها درست باشد ولی تا خود خدا نخواهد، روزگارِمان همچنین است.
تا خود خدا رحمی نکند، مگر میشودهایِ بسیاری در انتظارمان است.
هر چقدر هم میخواهیم نقش بازی کنیم، دلتنگیها در صداها و چهرههایمان پر رنگتر شده است.
هر چند خودمان را مشغول کردیم ولی باید رفته رفته افکارِ نویی برای زندگیمان دست و پا بکنیم.
۱۵روز دومِ ماهِ دومِ قرنطینهی خود را با حضور در یک دورهی آنلاین، خوانش دو کتاب(يوما/ خون انار گردن پاييز است)، رنگ آمیزی یک صفحه سپری کردم.
موضوعات: تصاوير, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-02-04] [ 05:20:00 ب.ظ ]
|
|
از آنجایی که یادم میاد، رابطهی خوبی با نقاشی و رنگآمیزی نداشتم، نقاشیهای دوران مدرسهام را گاه دوستانم در مدرسه و گاه خالهام در خانه میکشید. بخاطر شاگرد اول بودن در کلاس؛ معلمان، از این همکاری تغافل میکردند و نمرهی کامل میدادند. هر چند از دیدن نقاشیها و رنگآمیزیها لذت میبردم ولی در خود، توانایی انجامش را نمیدیدم. مدتها بود، در مورد هنر درمانی شنیده و خوانده بودم و درصدد بودم، خودم را بیازمایم. این تعطیلات بالاجبار کرونایی باعث شد، چندین برگه ی رنگآمیزی مخصوص بزرگسالان، چاپ کنم تا هر روز یک صفحه را رنگ کنم ولی چشمتان روز بد نبیند، مرا چه به اینکارها؟ در نهایت توانستم در طی دو هفته، فقط یک صفحه را رنگ بزنم. چرا که برایم انتخاب رنگ، نحوه رنگ زدن، … آسان نبود، هرچند شیرینی خاصی برایم به ارمغان آورد. تجربه اولم بدین شکل درآمد.
ادامه »
موضوعات: شاه پرک نوشت, رنگ آمیزی های شاه پرک
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-29] [ 06:17:00 ب.ظ ]
|
|
با اینکه اسمش تعطیلات بود اما به اندازه چند ماه از من انرژی بُرد. هر چند روزهای اول، قطرهچکانی اعلام تعطیلی میکردند، ولی وقتی قطعی شد، آسودگی نسبی حاصل شد. دو راه پیش رو بود، یا باید مینشستی و انواع فکر و خیال به ذهنت می آمد و سپس استرس و اضطراب یا باید طرحی نو در می انداختی. هرچند تعطیلات بود ولی تعدادی کارهای عقب افتاده انجام شد. خانه تکانی سال نو، با کمکِ تک به تک اعضای خانواده انجام گرفت. کلاس های آنلاین کما فی السابق، در حال برگزاری بود. شب زنده داری ها و بدو بدو ها برای اتمام پایان نامه بخاطر بسته شدن کتابخانه ها بینتیجه ماند. نکات مثبت این تعطیلات، مطالعهی سه کتابِ “حیفا"، “سه دقیقه در قیامت"، “اسم تو مصطفاست". و تماشای مستندِ جذابِ “تنها میانِ طالبان” و انجام یک رنگآمیزی مناسب برای بزرگسالان، بود. هر چند این در خانه ماندنها، طولانی و فرسایشی بود ولی تلنگری بود تا قدر داشتههایمان را بیشتر بدانیم، دوز غُر زدن هایمان کمی پایینتر بیاید. فرصتی برایمان فراهم کرد تا در کنار خانواده باشیم، بازیهای دسته جمعی انجام دهیم. و فاصله گرفتن از معنویت و دعاها و توسلهای جمعی را اندکی جبران نماییم. باشد که با عنایت خداوند، صبر و رعایت دستورالعمل ها، از خود قرنطینگی در بیاییم.
کلیدواژه ها: استرس, اسم تو مصطفاست, اضطراب, به قلم خودم, تعطیلات, تعطیلات کرونایی, تولیدی, حیفا, خاته تکانی, خانواده, رنگ آمیزی, سه دقیقه در قیامت, شاه پرک نوشت, قرنطینه, مستند, پایان نامه, کتاب, کتابخوانی, کرونا موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت, معرفي فيلم
لینک ثابت
|
|
|
|