يوما | ... |
در یکی از روزهای قرنطینهی اسفند ماه، اطلاعیهی تخفیف ۳۵درصدی کتابهای انتشارات نیستان، ترغیبم کرد برای خرید آنلاین کتاب.
یکی از کتابهایی که انتخاب کردم، کتاب یوما نوشته مریم راهی بود.
منتظر وقتِ مناسبی برای مطالعهاش بودم که روز مبعث، شروع به خوانش این کتاب کردم.
کتابی است با ادبیات نو، جالب و بدیع، از زندگی امُّالمومنین، امالایتامِ بطحاء، عزیزِ رحمة للعالمین؛ بانو حضرت خدیجه سلام الله علیها.
بانویی که به واقع مادری کرده برایمان، حق فراوانی بر گردنمان دارد و افسوس که بسیار کم می شناسیمشان و غریب است بینمان.
این کتاب، برای شروع شناختمان، گزینهی خوبی است.
شاید در برخورد نخست، برای منی که تابحال کتابی با این چنین ادبیاتی نخوانده بودم، ارتباطگیری سخت باشد ولی به اندکی نکشید که دوستدار چنین ادبیاتی شدم و از خوانش تک تک سطور، لذت میبردم و به نویسنده اش، احسنتی میگفتم و برایم تعجب داشت که چگونه ممکن است این چنین ذوقِ ادبی.
با اینکه بعد از خوانش هر قسمتی، وَلعِ قسمت بعدی؛ نمیگذاشت کتاب را پایین بگذارم ولی برای هضمِ بهتر مطالب؛ مدتی، کتاب را میبستم و به فکر فرو میرفتم.
در ذهنم بود اگر کارگردانِ قویای اقدام به تصویر کشیدن این کتاب داشت، یکی از فیلمهای جذاب و مخاطب پسند میشد و دریچهایی میشد برای آشنایی با زندگی این بزرگ بانو و به تکاپویمان میانداخت برای شناخت بیشتر…
و به دنبال جوابِ سوالهایی بودیم نظیر: ما چکاره هستیم و چکار کردیم و میکنیم برای اسلاممان؟
[پنجشنبه 1399-02-04] [ 06:47:00 ب.ظ ]
|