|
شاه پرک
|
|
|
با اینکه اهل مطالعهی دائم کتابهای شعر نیستم ولی برای تنوع، گاه خوانشی بر این کتابها میکنم.
یکی از این کتب، که از خواهرم امانت گرفتم، کتاب"خون انار گردن پاییز است…” نوشته: مژده لواسانی.
این کتاب، مجموعه اشعار و نوشته های گاه و بی گاهِ ایشان از سر دلتنگي (بر اساس گفته خويش) در طی چندین سال است.
این نوشته ها بر طبق قواعد ادبی استوار نیست و مجموعهای احساسی است برآمده از دل، اما می توان گفت: شهرت ايشان، در چاپ های اين كتاب تاثير گذار است.
در چهار فصلِ این کتاب، با عناوينِ :«پاییزنگاری، مرثیهای برای آب و آبرو، حواس شهر؛ پرت توست، كه روز واقعه رفته باشی»؛ مطالب عاشقانه، مذهبی … مشاهده می شود.
موضوعات: تصاوير, معرفي كتاب, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-02-04] [ 10:03:00 ب.ظ ]
|
|
|
در یکی از روزهای قرنطینهی اسفند ماه، اطلاعیهی تخفیف ۳۵درصدی کتابهای انتشارات نیستان، ترغیبم کرد برای خرید آنلاین کتاب.
یکی از کتابهایی که انتخاب کردم، کتاب یوما نوشته مریم راهی بود.
منتظر وقتِ مناسبی برای مطالعهاش بودم که روز مبعث، شروع به خوانش این کتاب کردم.
کتابی است با ادبیات نو، جالب و بدیع، از زندگی امُّالمومنین، امالایتامِ بطحاء، عزیزِ رحمة للعالمین؛ بانو حضرت خدیجه سلام الله علیها.
بانویی که به واقع مادری کرده برایمان، حق فراوانی بر گردنمان دارد و افسوس که بسیار کم می شناسیمشان و غریب است بینمان.
این کتاب، برای شروع شناختمان، گزینهی خوبی است.
شاید در برخورد نخست، برای منی که تابحال کتابی با این چنین ادبیاتی نخوانده بودم، ارتباطگیری سخت باشد ولی به اندکی نکشید که دوستدار چنین ادبیاتی شدم و از خوانش تک تک سطور، لذت میبردم و به نویسنده اش، احسنتی میگفتم و برایم تعجب داشت که چگونه ممکن است این چنین ذوقِ ادبی.
با اینکه بعد از خوانش هر قسمتی، وَلعِ قسمت بعدی؛ نمیگذاشت کتاب را پایین بگذارم ولی برای هضمِ بهتر مطالب؛ مدتی، کتاب را میبستم و به فکر فرو میرفتم.
در ذهنم بود اگر کارگردانِ قویای اقدام به تصویر کشیدن این کتاب داشت، یکی از فیلمهای جذاب و مخاطب پسند میشد و دریچهایی میشد برای آشنایی با زندگی این بزرگ بانو و به تکاپویمان میانداخت برای شناخت بیشتر…
و به دنبال جوابِ سوالهایی بودیم نظیر: ما چکاره هستیم و چکار کردیم و میکنیم برای اسلاممان؟
موضوعات: تصاوير, معرفي كتاب, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
|
ماه دوم قرنطینه خانگی هم تمام شد.
در تصور هیچ کداممان، نمیگنجید که روزگاری اینگونه را تجربه خواهیم کرد.
روزگاری که محروم خواهیم شد از نعمتهایی که دیگر حق مسلممان محسوب میشد و از بس به آنها خو گرفته و عادت کرده بودیم، برایمان عادی شده بود.
حق داشتیم وقتی کسی این روزگار را برایمان پیشبینی میکرد، باور نکنیم و به سخره بگیریمش.
مگر میشود محروم شد از آرام گرفتن کنج صحنِ گوهر شادِ امام مهربانمان.
مگر میشود محروم شد از ساعتها صحبت با حضرتِ خواهر، در نزدیکترینِ گوشهی دنجِ ضریحشان، با نگاهِ زیرچشمی و اشک هایِ زیرِ چادرمان تا راحتِ راحت، دردِ دل کنیم.
مگر میشود تولدِ اماممان بیاید و جمکران نباشیم….
مگر میشود محروم شد از در آغوش گرفتنِ عزیزانمان.
مگر می شود….
و کلی مگر میشود هایی که شدند…
شاید این شدنها جوابِ ناشکریهایمان بود…
شاید جوابِ دوزِ بالایِ نق زدنهایمان بود….
شاید شاید…
نمیدانم کدام شاید یا شایدها درست باشد ولی تا خود خدا نخواهد، روزگارِمان همچنین است.
تا خود خدا رحمی نکند، مگر میشودهایِ بسیاری در انتظارمان است.
هر چقدر هم میخواهیم نقش بازی کنیم، دلتنگیها در صداها و چهرههایمان پر رنگتر شده است.
هر چند خودمان را مشغول کردیم ولی باید رفته رفته افکارِ نویی برای زندگیمان دست و پا بکنیم.
۱۵روز دومِ ماهِ دومِ قرنطینهی خود را با حضور در یک دورهی آنلاین، خوانش دو کتاب(يوما/ خون انار گردن پاييز است)، رنگ آمیزی یک صفحه سپری کردم.
موضوعات: تصاوير, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
سلام دوستان، به نظرم با تداوم قرنطینه، هر کاری هم نتوانم بکنم، آشپز باشی خواهم شد. ? ? دومین آشپزی که کار خودم بود، کیک دو رنگی بود که بسیار ساده و با مواد ساده بدون نیاز به فِر، درست کردم. اعتراف می کنم که چون تا به حال کیک نپخته بودم، استرس داشتم که آیا نتیجه جالبی خواهد داشت؟ آیا شبیه کیک می شود؟ چه بماند به اینکه کیک شود.. آیا اهل خانه، می پسندند؟ یا برای اینکه ضایع نشوم، چیزی به رویم نخواهند آورد؟ با غلبه به این افکار، به خود جرائت داده و دل به دریا زدم… و نتیجه اش، هرچند کیک ساده بدون تزیینات شد، ولی این آشپزی برایم طعمِ شیرین و جذابی داشت: چون با ترس همیشگی ام مقابله کردم و نگذاشتم بر من پیروز شود. چون به خودم ثابت شد که خواستن، توانستن است. چون دیدم اگر کمی با آشپزی آشتی کنم، او هم با من راه می آید. چون باعث خوشحالی اهل خانه شد. چون…چون…….
کلیدواژه ها: آشپز باشی, به قلم خودم, ترس, تعطیلات, تعطیلات کرونایی, تولیدی, جرئت, جسارت, جوان, خانواده, روز جوان, شاه پرک نوشت, شاه پرک و آشپزی هایش, عید, فِر, قرنطينه, قرنطینه, میلاد, کرونا, کیک, کیک بدون فر موضوعات: شاه پرک نوشت, آشپزي های شاه پرک
لینک ثابت
[دوشنبه 1399-01-18] [ 06:37:00 ب.ظ ]
|
|
| |
تعطیلات عید را چگونه گذراندید؟
من انشایم را با نام خدا شروع میکنم. عیدِ امسال مثلِ هر سال… نه… عیدِ امسال مثلِ هر سال نبود… عید سالهای قبل، شبها از خستگیِ مهمانداری، نایِ حرکت نداشتیم ولی امسال عید غریبانه و متفاوتی تجربه کردیم. از دید و بازدیدهای معمولِ همیشگی خبری نبود. دیگر مهمانِ پشتِ مهمان، نمیآمد. دیگر عجلهای در کار نبود برای زود جمع و جور کردن خانه، آماده شدن برای یک سر رفتن به خانهی اقوام تا آمدن مهمان. فقط و فقط در خانه بودیم و تماسهای صوتی و تصویریِ تبریک سال نو. دقیق نمیدانم، شاید این آزمایش و امتحانی از طرف خدا بود تا به خودمان اثبات کنیم چقدر مرد عمل هستیم یا شاید تنبیهای بود تا به خودمان بیاییم و از ناشکری و نق زدنهای بیدلیلمان دست بکشیم. یا…یا… هر چه بود و هست، باعث شد تا تغییری هر چند کوتاه در سبک زندگیهایمان بوجود بیاید. نمیدانم این سبکِ جدید زندگیمان، تا چه زمانی طول میکشد ولی میدانم خودمان باید قسمتهای خوبش را انتخاب کنیم و ادامه دهیم و از عادتهای بدی که شاید گریبانمان را گرفته، دست بکشیم. باید بیشتر به فکر همنوعان خود باشیم، در کنار همدیگر برای حل مشکلات تلاش کنیم. سعی کنیم مهارتهای بیشتری یاد بگیریم، تمرین کنیم برای صبر بیشتر، برای رفتار مسالمت آمیزتر با جامعه، خانواده،… و خود را، برای زندگی پساکرونایی، با قدرت بیشتری آماده کنیم. این 15روز ابتدای سال99، فرصتی فراهم کرد تا موفق شوم: به خوانش یک کتاب چاپی(ذوالفقار)، گوش به یک کتاب صوتی(خودت باش دختر)، دوبار تماشای یک فیلم بسیار زیبا و آموزنده(23نفر) و تماشای یک مستند جالب(عابدان کُهَنز).
کلیدواژه ها: به قلم خودم, تعطیلات نوروز, تولیدی, خودآگاهی, خودت باش دختر, شاه پرک نوشت, عابدان کُهَنز, عید, فیلم, مستند, مهارت, کتاب, کرونا, ۲۳نفر موضوعات: مناسبت ها, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
[جمعه 1399-01-15] [ 11:43:00 ب.ظ ]
|
|
|
|
|
|