|
شاه پرک
|
|
|
اولین کتابی که سال۹۹ خوانشِ آنرا به اتمام رساندم،
کتاب “ذوالفقار” بود که به کوشش:علیاکبر مزدآبادی گردآوری شده و
برشهایی از خاطراتِ شفاهی سردار سلیمانی است که طی چند سال از ایشان منتشر شده و در اختیار عموم است.
در این کتاب، با گوشههایی از نظام فکری و عقیدتی سردار سلیمانی آشنا میشویم.
همچنین اشاراتی میشود به: نحوهی انجام چندین عملیاتِ بزرگِ دفاع مقدس؛ خصوصیات، بزرگواریها، فداکاریها، شجاعت،… رزمندگان و شهدایِ هشت سال دفاع مقدس.
شهدایی که جایِ خالیشان در تکتک لحظاتِ این روزهایمان، مشهود است و نبودشان، این روزها بیشتر حس میشود.
این کتاب، بنابر آنچه در مقدمه اشاره شده، به مناسبت اعطای نشانِ ذوالفقار(یکی از نشانهای عالی نظامی)
از طرف رهبر معظم انقلاب به سردار سلیمانی، ذوالفقار نامگذاری شده است.
صفحات آخر کتاب به عکسهای جالب، زیبا و نابی از این سردار بزرگ مزین شده است.
موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
[سه شنبه 1399-03-06] [ 08:52:00 ب.ظ ]
|
|
با اینکه برنامه اولیهام، روزانه یک رنگآمیزی بود ولی دیدم وقت زیادی از من میبرد بنابراین تغییرش دادم به ماهی یک رنگآمیزی.
باور نمیکردم، حوصلهی رنگ آمیزی دوم را داشته باشم.
اما برای اینکه به خودم ثابت کنم چقدر به برنامهام پایبندم، در شبی از شبهای فروردین ماه، شروع کردم.
برایم جذابیت داشت، جادوی رنگها اسیرم میکرد، مرا به دنبال خود میکشید،…
وقتی کار تمام شد و سرم را بالا آوردم، دیدم نزدیکِ ۲ ساعت بی وقفه مشغول رنگ آمیزی بودم.
هرچند شاید مانند کتابخوانی، رهآورد قابل ذکری نداشته باشد ولی برایم لذت بخش بود و حسِ آشتی با مداد رنگیها به سراغم آمد.
و استراحتی بود برای رهایی از کشمکش و هیاهوی این روزها. ادامه »
کلیدواژه ها: آشتی, استراحت, به قلم خودم, توليدي, جادوی رنگ, شاه پرک نوشت, شاه پرک و رنگ آمیزی هایش, فروردین , مداد رنگی, کتابخوانی, کرونا موضوعات: شاه پرک نوشت, رنگ آمیزی های شاه پرک
لینک ثابت
[جمعه 1399-02-05] [ 07:58:00 ق.ظ ]
|
|
با اینکه اهل مطالعهی دائم کتابهای شعر نیستم ولی برای تنوع، گاه خوانشی بر این کتابها میکنم.
یکی از این کتب، که از خواهرم امانت گرفتم، کتاب"خون انار گردن پاییز است…” نوشته: مژده لواسانی.
این کتاب، مجموعه اشعار و نوشته های گاه و بی گاهِ ایشان از سر دلتنگي (بر اساس گفته خويش) در طی چندین سال است.
این نوشته ها بر طبق قواعد ادبی استوار نیست و مجموعهای احساسی است برآمده از دل، اما می توان گفت: شهرت ايشان، در چاپ های اين كتاب تاثير گذار است.
در چهار فصلِ این کتاب، با عناوينِ :«پاییزنگاری، مرثیهای برای آب و آبرو، حواس شهر؛ پرت توست، كه روز واقعه رفته باشی»؛ مطالب عاشقانه، مذهبی … مشاهده می شود.
موضوعات: تصاوير, معرفي كتاب, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-02-04] [ 10:03:00 ب.ظ ]
|
|
 |
در یکی از روزهای قرنطینهی اسفند ماه، اطلاعیهی تخفیف ۳۵درصدی کتابهای انتشارات نیستان، ترغیبم کرد برای خرید آنلاین کتاب.
یکی از کتابهایی که انتخاب کردم، کتاب یوما نوشته مریم راهی بود.
منتظر وقتِ مناسبی برای مطالعهاش بودم که روز مبعث، شروع به خوانش این کتاب کردم.
کتابی است با ادبیات نو، جالب و بدیع، از زندگی امُّالمومنین، امالایتامِ بطحاء، عزیزِ رحمة للعالمین؛ بانو حضرت خدیجه سلام الله علیها.
بانویی که به واقع مادری کرده برایمان، حق فراوانی بر گردنمان دارد و افسوس که بسیار کم می شناسیمشان و غریب است بینمان.
این کتاب، برای شروع شناختمان، گزینهی خوبی است.
شاید در برخورد نخست، برای منی که تابحال کتابی با این چنین ادبیاتی نخوانده بودم، ارتباطگیری سخت باشد ولی به اندکی نکشید که دوستدار چنین ادبیاتی شدم و از خوانش تک تک سطور، لذت میبردم و به نویسنده اش، احسنتی میگفتم و برایم تعجب داشت که چگونه ممکن است این چنین ذوقِ ادبی.
با اینکه بعد از خوانش هر قسمتی، وَلعِ قسمت بعدی؛ نمیگذاشت کتاب را پایین بگذارم ولی برای هضمِ بهتر مطالب؛ مدتی، کتاب را میبستم و به فکر فرو میرفتم.
در ذهنم بود اگر کارگردانِ قویای اقدام به تصویر کشیدن این کتاب داشت، یکی از فیلمهای جذاب و مخاطب پسند میشد و دریچهایی میشد برای آشنایی با زندگی این بزرگ بانو و به تکاپویمان میانداخت برای شناخت بیشتر…
و به دنبال جوابِ سوالهایی بودیم نظیر: ما چکاره هستیم و چکار کردیم و میکنیم برای اسلاممان؟
موضوعات: تصاوير, معرفي كتاب, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
 |
ماه دوم قرنطینه خانگی هم تمام شد.
در تصور هیچ کداممان، نمیگنجید که روزگاری اینگونه را تجربه خواهیم کرد.
روزگاری که محروم خواهیم شد از نعمتهایی که دیگر حق مسلممان محسوب میشد و از بس به آنها خو گرفته و عادت کرده بودیم، برایمان عادی شده بود.
حق داشتیم وقتی کسی این روزگار را برایمان پیشبینی میکرد، باور نکنیم و به سخره بگیریمش.
مگر میشود محروم شد از آرام گرفتن کنج صحنِ گوهر شادِ امام مهربانمان.
مگر میشود محروم شد از ساعتها صحبت با حضرتِ خواهر، در نزدیکترینِ گوشهی دنجِ ضریحشان، با نگاهِ زیرچشمی و اشک هایِ زیرِ چادرمان تا راحتِ راحت، دردِ دل کنیم.
مگر میشود تولدِ اماممان بیاید و جمکران نباشیم….
مگر میشود محروم شد از در آغوش گرفتنِ عزیزانمان.
مگر می شود….
و کلی مگر میشود هایی که شدند…
شاید این شدنها جوابِ ناشکریهایمان بود…
شاید جوابِ دوزِ بالایِ نق زدنهایمان بود….
شاید شاید…
نمیدانم کدام شاید یا شایدها درست باشد ولی تا خود خدا نخواهد، روزگارِمان همچنین است.
تا خود خدا رحمی نکند، مگر میشودهایِ بسیاری در انتظارمان است.
هر چقدر هم میخواهیم نقش بازی کنیم، دلتنگیها در صداها و چهرههایمان پر رنگتر شده است.
هر چند خودمان را مشغول کردیم ولی باید رفته رفته افکارِ نویی برای زندگیمان دست و پا بکنیم.
۱۵روز دومِ ماهِ دومِ قرنطینهی خود را با حضور در یک دورهی آنلاین، خوانش دو کتاب(يوما/ خون انار گردن پاييز است)، رنگ آمیزی یک صفحه سپری کردم.
موضوعات: تصاوير, شاه پرک نوشت
لینک ثابت
|
|
|
|