شاه پرک






رنگ آمیزی ...

 از آنجایی که یادم میاد، رابطه‌ی خوبی با نقاشی و رنگ‌آمیزی نداشتم، نقاشی‌های دوران مدرسه‌ام را گاه دوستانم در مدرسه و گاه خاله‌ام در خانه می‌کشید. بخاطر شاگرد اول بودن در کلاس؛ معلمان، از این همکاری تغافل می‌کردند و نمره‌ی کامل می‌دادند. هر چند از دیدن نقاشی‌ها و رنگ‌آمیزی‌ها لذت می‌بردم ولی در خود، توانایی انجامش را نمی‌دیدم. مدتها بود، در مورد هنر درمانی شنیده و خوانده بودم و درصدد بودم، خودم را بیازمایم. این تعطیلات بالاجبار کرونایی باعث شد، چندین برگه ی رنگ‌آمیزی مخصوص بزرگسالان، چاپ کنم تا هر روز یک صفحه را رنگ کنم ولی چشمتان روز بد نبیند، مرا چه به این‌کارها؟ در نهایت توانستم در طی دو هفته، فقط یک صفحه را رنگ بزنم. چرا که برایم انتخاب رنگ، نحوه رنگ زدن، … آسان نبود، هرچند شیرینی خاصی برایم به ارمغان آورد. تجربه اولم بدین شکل درآمد. 

 

ادامه »

موضوعات: شاه پرک نوشت, رنگ آمیزی های شاه پرک  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-29] [ 06:17:00 ب.ظ ]

تعطیلات کرونایی ...

با اینکه اسمش تعطیلات بود اما به اندازه چند ماه از من انرژی بُرد. هر چند روزهای اول، قطره‌چکانی اعلام تعطیلی می‌کردند، ولی وقتی قطعی شد، آسودگی نسبی حاصل شد. دو راه پیش رو بود، یا باید می‌نشستی و انواع فکر و خیال به ذهنت می آمد و سپس استرس و اضطراب یا باید طرحی نو در می انداختی. هرچند تعطیلات بود ولی تعدادی کارهای عقب افتاده انجام شد. خانه تکانی سال نو، با کمکِ تک به تک اعضای خانواده انجام گرفت. کلاس های آنلاین کما فی السابق، در حال برگزاری بود. شب زنده داری ها و بدو بدو ها برای اتمام پایان نامه بخاطر بسته شدن کتابخانه ها بی‌نتیجه ماند. نکات مثبت این تعطیلات، مطالعه‌ی سه کتابِ “حیفا"، “سه دقیقه در قیامت"، “اسم تو مصطفاست". و تماشای مستندِ جذابِ “تنها میانِ طالبان” و انجام یک رنگ‌آمیزی مناسب برای بزرگسالان، بود. هر چند این در خانه ماندن‌ها، طولانی و فرسایشی بود ولی تلنگری بود تا قدر داشته‌هایمان را بیشتر بدانیم، دوز غُر زدن هایمان کمی پایین‌تر بیاید. فرصتی برایمان فراهم کرد تا در کنار خانواده باشیم، بازی‌های دسته جمعی انجام دهیم. و فاصله گرفتن از معنویت و دعاها و توسل‌های جمعی را اندکی جبران نماییم. باشد که با عنایت خداوند، صبر و رعایت دستورالعمل ها، از خود قرنطینگی در بیاییم.

موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت, معرفي فيلم  لینک ثابت
 [ 05:48:00 ب.ظ ]

حیفا ...

 به توصیه یکی از آشنایان و با امانت گرفتن از او، در یکی از روزهای تعطیلات کرونایی، شروع کردم به خواندن کتاب"حیفا” اثری از محمدرضا حدادپور جهرمی. این کتاب، داستان زندگی یکی از دختران جاسوس موساد، با نام مستعار حیفاست. ماموریت حیفا؛ شستشوی مغزی، انحراف فکری و آماده‌سازی دو مرد زندانی القاعده به نام‌های ابومحمد العدنانی و دکتر ابراهیم عواد از نوادگان جعفر کذاب برای تشکیل دولت شیطانی داعش در عراق و سوریه است. این کتاب، بصورت نیمه مستند و نیمه داستانی، روایت می شود. برخی قسمت هایی که آمار و ارقام ذکر می شد، کامل نمی خواندم، اما سایر قسمت ها، خصوصا اواخر کتاب، با اضافه شدن؛ حنانه و بانو رباب، هیجان انگیز بود.

موضوعات: معرفي كتاب, شاه پرک نوشت  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ق.ظ ]

حضرت فاطمه ...

1: قال رسول الله(صلّی الله علیه و آله) : فاطمةُ سَیِّدَةُ نِساءِ اهل الجنّة.
2: قال الامام الصادق(علیه السلام): فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ اَلْقَدْرِ.
3: قال رسول الله(صلّی الله علیه و آله) : اَوَّلُ شخصٍ تدْخُلُ الجنةَ فاطمةُ.

#تولیدی

#عکس_نوشته_تولیدی

#حضرت_زهرا

#امام_صادق

#شب_قدر

#فاطمیه

#حدیث

#زبان_اسپانیایی

#زبان_اسپانیولی

#Mensajero_de_Dios

#Fátima

#Imam_sadiq

#Paraíso

#español

موضوعات: تصاوير, مناسبت ها  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-11-08] [ 10:17:00 ب.ظ ]

نقطه عطف های زندگی۲ ...

قسمت دوم اتفاقات خوبی که در زندگی برایم افتاد و به فال نیک می‌گیرم: آشنایی با تله‌تکست یا همان پیام‌نمای تلویزیون بود که باعث شد کودکی و نوجوانی با کمترین تشویش و دل‌نگرانی، سپری کنم. آشنایی‌ای که ره‌آوردش چندین دفتر، دفترچه، سالنامه و سر‌‌رسید بود. یکی از آن صفحاِت جالبِ تله‌تکست تلویزیون، شبکه ۴ و باشگاه هم‌اندیشان بود که محل خوبی برای گردهم آمدن نوجوانان و جوانان سراسر کشور به صورت پیامکی به مدیریت پیام و امید بود که در آن برای پیدا کردن و دوامِ حالِ خوب همدیگر هم‌فکری می‌شد، از هم آموختیم: خود‌آگاهی را، دیدن اتفاقاتِ خوب هر‌چند کوچک، نحوه‌ی تعامل با دیگران، حالِ خوب شکرگذاری، کتابخوان درجه‌یک شدن و کلی اتفاقات خوب دیگر…. ولی حیف و صد حیف که با روی‌کار آمدن مدیران و مسئولین جدید، پیام‌نمای شبکه‌ی۴ تعطیل گردید… از اتفاقات خوب دیگر، آشنایی با دوستی که صمیمیت را برایم معنا کرد و نمی دانم و شاید تا آخر عمر هم نخواهم فهمید که چرا این اندازه او را دوست دارم ولی به قولِ عزیزی که بهم گفت:"باید این سوال را تمام کنی، دوستش داری چون دلت میخواد، برای احساس و عشق نباید سوال مطرح بشه. چون آدم بخاطر فضیلت‌ها جلب میشه و بعدش فقط اونه و اون…”

موضوعات: شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-11-07] [ 08:53:00 ب.ظ ]