|
شاه پرک
|
|
|
اولین جلسهی بعد از عید نوروز بود، زنگ نگارش، کلاس هشتم.
بدون گروهبندی و با حضور بیشتر دانشآموزان که ذوقزده بودند از دیدن دوستان شان بعد از ۱۷ روز.
دوست داشتند بنویسند ولی نه موضوع کلیشهای: عید نوروز را چگونه گذراندهاید؟
این موضوع را پیشنهاد دادم:
برنامهتان برای امسال چیست؟
میخواهید ادامهی زندگیتان را چگونه بگذرانید؟
ابتدا چند نفری خواستند از زیرش در بروند ولی نوشتند و نتیجهی کار جذاب بود.
کلی یاد گرفتیم از همدیگر.
کلی ذوق کردیم از نوشتههایشان.
در ادامه، ۲ نمونه از نوشتههایشان را میآورم.
پ.ن: اگر در حضور خودم نمینوشتند، شک میکردم که نکند از جایی کپی کردهاند. ادامه »
موضوعات: طنز, شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک, شاه پرک و مدرسه
لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-01-25] [ 07:19:00 ب.ظ ]
|
|
ارزیابی سالانه را دوست دارم، باعث میشود بدانم چه کردهام و چه نکردهام.
میخواهم ارزیابی سال ۱۴۰۰ را با شما هم در میان بگذرام بر طبق روالِ سالِ قبل.
اوایل سال استرس بسیار بالایی داشتم و منتظر جوابِ مصاحبهی نخستِ آزمون استخدامی و واقعاً دیسک انگشت گرفتم از بس که سایت سنجش را بالا و پایین میکردم و بالاخره جواب آمد. نتیجه: قبولی نهایی و ورود به حرفهی دبیری.
و بعد: برگزاری مصاحبهی دوم که تقریباً فرمالیته بود، آزمایشها و معاینات پزشکی و تحقیقات محلی.
داشتیم نفسِ راحت میکشیدیم از طی کردن این هفت خوان، که گذراندن دورههای تربیت دبیری در طی دو نیمسال تابستان و زمستان هم اضافه شد.
سخت بود ولی خدا را شکر به خوبی گذشت.
تابستان بخاطر کرونا مسافرتِ طولانی نداشتیم ولی سفرهای کوتاه مدت پیش آمد خصوصا به مرکز استان.
ایام ماه محرم مصادف شد با دورانی که کرونا گرفتیم آنهم بصورت فامیلی.
گذشته از عوارضی که گریبانگیرش شدم، دلتنگی و ناراحتی روحی این دوران، برای من سخت بود.
روزگار یک ماه محرم به من بدهکار است.
بالاخره پاییز و آغاز سالتحصیلی.
و آموزشهایی که گاه حضوری بود و گاه غیرحضوری و کسبِ تجربههایی از قرار گرفتن کنار نوجوانانِ پرشور و پر انرژی و البته بخاطر ۲ سال دوری از آموزش حضوری، انگیزهی سابق دیده نمیشد میانشان و این سختی کار را دوچندان میکرد ولی شیرین بود قرار گرفتن کنارشان.
چالشهای متفاوتی را چه در خانواده و چه در محل کار سپری کردم. اتفاقات برخی روزها و هفته ها را که مرور میکنم، میبینم حداقل باید برای هر اتفاقی چند ماه سپری میشد ولی بسیار سریع و پشت سرهم افتادند.
استقلالِ مالی، از اتفاقات شیرین ۱۴۰۰ برایم بود.
حسِ خوبی داشت که توانستم شادی و خوشحالی معلم شدنم را با عزیزانم به اشتراک بگذرام و به قدرِ توانم به نحوی از بودن و حمایت و دلگرمی هرکدامشان قدردانی کنم.
دورههای روایت انسان، هفت عادت(توسعه فردی)، معلم قرن۲۱ را ثبتنام کردم ولی بخاطر کمالگرایی و سر شلوغی تا پایان دورهها گوش نکردم و ماند برای ۱۴۰۱.
کتابهایی که امسال خوانش کردم:
“حسین پسر غلامحسین"، “با دلم میخوانم"، “یک خوشه انگور سرخ"، “طلوع روز چهارم"، “پریدخت"، ” شصت” .
فیلمهایی که به تماشایش نشستم:
“تکتیرانداز"، “آتابای” در سینما.
و مستند “صعود آزاد".
میخواهم مهمانتان کنم به منتخبی از تصاویر ۱۴۰۰.
پ.ن۱: خوشحالیام بابت معلم شدنم. :))
پ.ن۲: گوشهای از قدردانیهایم.
پ.ن۳: به وقتِ خانهنشینی در ماه محرم بخاطر کرونا.
پ.ن۴: مثالی از دورههای تربیت دبیری.
پ.ن۵: به وقتِ سوپرایز تولدم.
پ.ن۶: دوباره تولدم و عزیزانی دیگر.
کلیدواژه ها: ارزیابی, استرس, دبیر, فیلم, ماه محرم, معارف, نوجوان, پاییز, چالش, کتاب, کرونا موضوعات: تصاوير, شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک
لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-01-11] [ 05:51:00 ب.ظ ]
|
|
چند ماهی است نمینویسم، اصلا وقتش را ندارم، کلی کار سرم ریخته بود، هر چند در ذهنم کلی خطخطی کرده ام.
اما وقتی به پیشنهادِ پدر یکی از نوشتههایم را سرِ کلاس نگارش خواندم دلم برای نوشتن تنگ شد، دلم پر کشید برای نوشتن.
خلاصه وقتی که برای اولین بار در گفتگوی صوتی بعد از اینکه همهی دانشآموزان، انشاءهای خود را خواندند و ده دقیقه از وقت کلاس مانده بود؛ دل به دریا زدم و خواندم.
ابتدا به دانشآموزانم نگفتم نوشتهی خودم است.
فقط گفتم منتظر نظراتِ شما هستم.
دخترها خیلی خوششان آمده بود.
آخر کاری وقتی گفتم: این هم نوشتهی من در مورد کریم آلِ طه، دوست داشتم همان لحظه دَر بروم. خجالت میکشیدم.
انگار به دانشآموزان شُک وارد شده بود.
یکی یکی سوال میپرسیدن:
_خانم، نوشته خودتان است؟ _خانم، واقعا؟ .….
وقتی که تایید دوبارهی مرا دیدند، ذوقزدگی چشمانشان از صدای شادشان مشخص بود.
و دلم غنج رفت برای نوشتن و حسِ شیرینِ بعدش…..
امیدوارم این جلسه،
انگیزهای مجدد باشد برای نوشتنِ خودم و
دخترها هم عاشق نوشتن شوند.
موضوعات: شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک, شاه پرک و مدرسه
لینک ثابت
[یکشنبه 1400-12-22] [ 06:34:00 ب.ظ ]
|
|
برنامه ریزی ابتدایی سال۱۴۰۰ را اینگونه چیده بودم که برای هر ماه حداقل یک کتاب بخوانم و یک فیلم ببینم ولی شرایط بگونهای دیگر رقم خورد و این تصمیم نصفه عملی شد و حتی نتوانستم به معرفی این کتابها و فیلمها هم بپردازم.
تصمیم ماهانه را به دو ماه یکبار تغییر دارم ولی دیدم انگار شرایط جور دیگری رقم میخورد.
بنابراین بر آن شدم حداقل فصل به فصل برای خودم گزارشی از معرفی کتابها و فیلمها تهیه کنم تا ذهنم برای اقدامات، تصمیمات و کارهای بعدی بازتر شود.
فصل بهار تنها موفق به خوانش دو کتاب ("حسین پسر غلامحسین"، “با دلم میخوانم")
و دیدن یک فیلم سینمایی(تک تیرانداز) و یک مستند (صعود آزاد) و رنگآمیزی یک برگه شدم.
هر چند طبق برنامهریزی اولِ سال جلو نرفتم ولی خوشحالم که پروندههای اقدامات ناتمام سال۱۳۹۹، بگونهای خوب جلو رفت؛
و بالاخره با پیگیریهای فراوان نتیجهی تایید اصلاحیهی پایاننامه توسط استاد داور اعلام گردید و نمره در کارنامه ثبت شد.
و خدا را هزاران بار شاکرم که نتیجهی مصاحبه، قبول نهایی در رشتهی دبیری معارف، اعلام شد.
القصه در این کمکاریِ خوانشِ کتاب و دیدن فیلم، حواشی کارهای استخدامی نظیر تشکیل پرونده و مصاحبهی عمومی، بیتاثیر نبود ولی لازمهی پروسهی جدیدی از زندگی و آینده بودند.
کلیدواژه ها: استخدام, با دلم میخوانم, برنامه ریزی, تک تیرانداز, حسین پسر غلامحسین, دبیری, فصل, فیلم, ماه, مصاحبه, هدف, پرونده, کارنامه, کتاب, کتابخوانی موضوعات: شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک
لینک ثابت
[پنجشنبه 1400-04-17] [ 01:54:00 ب.ظ ]
|
|
از دوربین یک ناظر (قسمت2)
پ.ن1: پسران در کنار پدر.
پ.ن2: کودکی که انتخاب و تعیین سرنوشت را عملی یاد میگیرد.
پ.ن3: ایستاده در صفِ انتظار.
پ.ن4: دهه نودیهای رنگارنگ.
پ.ن5: مُهری که یک ناظر بر روی شناسنامهاش میزند و عددهایی که خودش مینویسد. :)))
پ.ن6: رای یک ناظر. :)))
کلیدواژه ها: انتخاب, انتخابات, تولیدی, خالکوبی, دختر, دهه نودی, دوربین, دوست, رای, سرنوشت, عکاسی, ناظر, پدر, پسر, چشم هایش, کار درست, کودک موضوعات: تصاوير, شاه پرک نوشت, خاطره های شاه پرک
لینک ثابت
[دوشنبه 1400-03-31] [ 06:12:00 ب.ظ ]
|
|
|
|
|
|